شاید نمونه یک عروسی ساده

 

با خوندن کامنتهای "مادربزرگ" تشویق شدم که منم از عروسیم بگم اما قبل از شروع باید این نکته رو بگم که نه قصد تعریف از خودم رو دارم و نه میخوام که الگو باشم . فقط میخوام یک نمونه بیارم از یک عروسی کم هزینه :

اول از جهازم بگم که تمام لوازم ضروری و اولیه زندگی رو دربرداشت اما تجملات توش نبود . مثلا مامانم اصرار میکرد که بذار برات مبل بخریم اما من قبول نکردم . میگفتم لزومی نداره که چون بابام قدرت خرید داره حتما باید برام بخره . حتی بعضی از اقوام دوست داشتن برای خرید جهاز همراه من باشن اما چون میدونستم تفکرات تجملاتی دارن به نحوی که ناراحت نشن قبول نکردم .

و بابام بجای اینکه برای من لوازم غیرضروری بخره ، دقیقا تو ایامی که ما درگیر مقدمات عروسی بودیم برای یه دختر عقد کرده که لنگ جهاز بود یک مختصر جهازی تهیه کرد و اون دختر همزمان با من روونهء خونهء شوهرش شد .

...

بگم از کارت عروسیمون که رفتم توی بازار و انقدر گشتم تا ارزونترین کارت رو پیدا کردم . دونه ای ۲۰ تومن ، ۲۰ تا ۱ تومنی !!!  به تعداد ازش خریدم و آوردم خونه و خودم توی همشو با دست نوشتم . ساده بودنش دو عکس العمل درپی داشت : بعضیا میگفتن چقدر قشنگ و ساده ، چقدر خوب . و بعضیا میگفتن در شان تو نبود . اما من شان خودمو بالاتر از این میدونستم که یه کارت بخواد بیانگرش باشه ...

...

بگم از ماشین عروسی که حتی یه روبان هم بهش وصل نبود چه برسه به گل آرایی چندصدهزار تومنی !

...

بگم از سفره عقد ملیح و دلنشینی که نه گل آرایی داشت و نه میوه آرایی چون اعتقاد داشتم همش اسرافه

...

و بگم از مراسممون که نه حنابندون داشتیم نه پاتختی . در حد همون ولیمه ای که سنت پیامبر(ص) بود . بعضیا وقتی میخوان لیست بگیرن برا دعوتی های عروسی یادشون میاد با نصف شهر و حومه نسبت دارن اما من اول لیست پیشنهادیه مامان و بابامو گرفتم . بعد نشستم غربالش کردم و البته توجیهشون کردم که چرا لازم نیست این عده دعوت باشند . بعد کم کم راضی شون کردم که آقایون چون مثل خانوما مراسم شادی ندارن ناهار دعوت بشن و خانوما چون مولودی خون میاد و به هرحال شادتر هستن بعد از ناهار دعوت بشن که همینم شد . ظهر توی یکی از سالن های قیمت مناسب و البته خوب شهر به آقایون ناهار دادیم و عصر همون روز توی همون سالن خانوما به صرف میوه و شیرینی دعوت شدند که خیلی خیلی به همه خوش گذشت و هنوز خیلیا بعد از ۵ سال تعریف عصر اون روز رو میکنن .

...

و بگم از اینکه توی مراسم زنونه هیچ دوربین عکاسی و فیلمبرداری وجود نداشت برای آرامش خاطر مهمانان و هیچ مردی حتی داماد هم وارد مجلس نشد که خانوما راحت باشن و فقط ورودی سالن کنار بابام ایستاده بود و خوشامد میگفت و به نوعی حراست مجلس رو هم میکرد

...

و البته همه اینا نظر لطف خدا بود و عنایت ائمه اطهار که متوسل شده بودیم برای برگزاری یک عروسی ساده و خداپسندانه .

ان شاءالله جوونای عزیزی که دوس ندارن مراسم عروسی شون دل امام عصر (عج) رو بشکونه توی این ایام مدد بگیرن از جدهء سادات که دست شکستهء مادر حاجت روا میکنه ...

یا ام الحسین (ع) اغیثینی ...

مراسم عروسی

 

میگن روز عروسی شروع یک مرحله جدید از زندگی هر کسیه ، روزیه که میتونه مهمترین و قشنگترین روز زندگی باشه و هرکسی دوست داره اونو به بهترین شکل ممکن و بدون هیچ کم و کاستی برگزار کنه ؛
اما به چه قیمتی؟؟

*به قیمت ناراحتی و نارضایتی خدا و ائمه؟

*زیربار قسط ها و بدهی های آنچنانی رفتن در ابتدای زندگی مشترک؟

*چشم و هم چشمی های فامیلی و دوستانه؟

*اینکه تا دو سه سال بعد عروسی هرچی پول درمیاری خرج مرغ و جوجه ها و غذاهای رنگ و وارنگ توی بشقاب شام اون شب و لنز دوربین فیلمبردار و سیم های مفتول گلکاری ماشین عروس بدی؟

اصلا میشه مراسمی برگزار کرد که در عین شادی و خوشی خالی از گناه باشه؟

بعضیا معتقدن یه شب هزار شب نمیشه!


بعضیا ترجیح میدن به جای برگزاری مراسم عروسی برن سفر(زیارتی یا سیاحتی)

بعضیا هم جوری مراسم میگیرن که انگار براشون با یه مهمونی ساده تفاوتی نداره(بدون هیچگونه اظهار شادی) !

 

این مقدمه برای شروع یک بحث همه جانبه درباره چگونگی برگزاری یک مراسم عروسی خوب و اسلامیه ؛

خوشحال میشیم از نظرات و دیدگاههای شما هم برای نتیجه گیری استفاده کنیم . . .

 ...

پ.ن : کامنت های این پست تا اطلاع ثانوی فقط تایید میشود .